تحلیل فلسفۀ نیایش در گروه پژوهش تفسیری
گروه پژوهش تفسیر، در فصل پژوهش نیایش، پژوهشی در سه فصل فلسفۀ نیایش تا تفسیر متن نیایش و تا فرآوری استنتاجی دستاوردهای تفسیری این دعا را در دستور نظام تحقیقات خویش دارد. گزارش از فصل فلسفۀ نیایش را مرور میکنیم. مؤلف اثر در مجال ماه آذر، ذیل فلسفه دعا، مباحث چهارگانهای را مدنظر قرار داده است:
1ـ تعریف زندگی به حرکت
حکایت دعا از مضمون نهایی زندگی و حرکت آغاز میشود. دو مفهوم اولیه زندگی و حرکت را مرور کنیم و از همان ابتدا پیوستها را مدنظر داشته باشیم:
1. حیات یا زندگی، با لحاظ تحلیل معنایی به مفهوم «تغییر»، «گردیدن»، و در فضای امر انسانی به معنای «فرایند گردیدن آزادانه (از سر انتخاب) است. تغییر و حرکت آگاهانهای که در فضای گفتمانی زیست الهیاتی خواهان به ثمر رسانیدن شخصیت انسانی در در سمت و سوی ابدیت و امر نامتناهی غایی الهی باشد، ابدیتی که خود را در جنس و همۀ عرصههای (فردی، اجتماعی و تمدنی) زندگی خودآگاه ارادی و اختیار خلاق، آشکار میسازد و با نام «حیات طیبه» تغییر و تحولی برحذر از شوب و نااصالتی در ادبیات قرآنی عنوان شده است. در ادبیات برخی اهل نظر تعبیر «حیات معقول» اصطلاح شده است. حیات معقول راهی برای دستیابی انسان به حقیقت حیات خویش است؛ بدین قرار اندیشه حیات، تكاپوی از نظر به اقدام آگاهانۀ معطوف به آرمان برگزیده برای حیات است. و نیز فلسفۀ حیات، کاوش از چراییهای زندگی، راهبر و منجر به نوعی از چگونگی و در توجیه نوع چگونگی و مبتنی بر آن چرایی است. مضمون «حیات»، «تغییر و حرکت و مضمون «حیات طیبه»، «رشد» و فلاح و هدایت است. سؤال اصلی همینجا خودآگاه میشود که: دعا چه ربطی به زندگی دارد؟ نیایش کجای زندگی است؟
2ـ ضرورت حرکت، انتظار تغییر و تحول
دعا، خواهانی خودآگاه رشد و رویش وجود، پس خواهانی زندگی و زیستمان اصیل انسانی است. انتظار تغییر و تحول، خاستگاه پیشادینشناخت دعا و ضرورت دعاست. انتظار تغییر و ضرورت حرکت ریشه در کیفیت هستیداری انسان دارد.
ضرورت حركت در انسان از برآیند دو عامل مايه مىگيرد و در دعا تبلور مییابد؛ یکی ساخت قابلیتهای انسان و دیگری نیازهای انسان. بدینسان همواره، نیازها و کششهای وجودی آدمی که نیایش، ترجمان آنهاست، ضریب هویتی و زیستمانی آدمی هستند. ساخت وجودی و یا زیستمان انسانی شامل هر دو است.
3ـ گویش خواهانی، دعا
گویا دعا و نیایش گویش آن خواهانیهاست. با بلوغ هر ساحتی از خواهانیها، از سطح خواهانی عمومی تغییر تا سطح خواهانیهای انسانِ به باور رسیده تا سطح خواهانیهای انسان زندگیدار به آن ایمان و تا سطح انسان در برهههای پیوست بیشائبه با امرقدسی، لایههای گوناگون ودم به دم بالغتری از گویش آن طلب، آن خواهانی شکل میگیرد.
نیایش یا دعا، خواهانی (از فرانیاز تا فراانگیزش رشد) خودآگاه انسانی در آستانه حضرت خداوندی در تفسیر ابعاد حیات و رشد اوست. دعا، فصل زیستمانی کشش برای تغییر است؛ چه از نقطه آغاز گام خودآگاهی آغازین، چه در تداوم مسیر و چه در هر برهه پایش و فرآوری تجربههای وجودی. نیایش، فرصت ذهنی، بینشی، روحی، گرایشی، کنشی و رفتاری، گفتمانی و مناسباتی خودی خویش را ترجمان خودی خداوند ساخته است؛ پس فرصتی برای پیوستگی با همة نکوییها و همة تجلیهای خداوندی در عرصة زیست انسانی است.
4ـ دعای معصوم
آدمی چون با آدمیتش خواهان تحقق خویش است، میخواهد حرکتی داشته باشد. دعای معصوم آموزگار این ترجمان اصل بودگی خویش است و و خود دارای سطوح درونی چندی است. نیایش در اولین سطح تفسیر وجودی و انسانشناخت یعنی خواهانی حرکت. امر نامتناهی غایی که به میان میآید، حرکت به فرآوری، به بلوغ، به سعادت و به کمال بازتعریف میشود که الگو و سنت زیستی کشش به این امر نامتناهی در جهت آن غایت است و دین معنی مییابد.