دکتر اسعدی عضو هیئتعلمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در عصر روز اول کنفرانس قرآنپژوهی پیشرفت و روششناسی تفسیر، به طرح ایدۀ خود با عنوان «تحلیل آسیبشناخت جریانهای تفسیری معطوف به روش تفسیر اجتهادی قرآنمحور، با نگاه به مقدمۀ المیزان» پرداخت.
این استاد حوزه و دانشگاه ضمن معرفی تفسیر المیزان گفت: مقدمۀ المیزان، مقدمۀ غنی و ارزشمندی است که تا حدی روش تفسیری و مبنای تفسیری ایشان در آنجا منعکس شده، اما کمتر مورددقت نظر درستی قرار گرفته است. تا جایی که بنده به بررسی و آسیبشناسی جریانهای تفسیری و نیز بررسی و نقد جریان تفسیری قرآن گرا پرداختهام، به نظر میرسد چه افرادی که سعی در معرفی این جریان و روش تفسیری قرآنبهقرآن داشتهاند و چه افرادی که به نقد این روش و این مکتب پرداختهاند، چه بزرگوارانی که در مکتب اهلبیت (ع) به این حوزه ورود پیدا کردهاند و چه افرادی که از بیرون مکتب شیعی به این جریان نگاه کردهاند، فاصلۀ قابلتوجهی با روش و منظور ایشان داشتهاند.
اسعدی با بیان اینکه مرحوم علامه متهم به جریان قرآنبسندگی میشود، اظهار کرد: علامه کتابی قبل از تفسیر المیزان با عنوان «تفسیر البیان فی موافقه الحدیث و القرآن» در مقابل شاخهای از گروه قرآنبسندگی (یوسف شعار) تألیف کردند. ایشان در عزیمت به قم، در مواجهه با انتظارات و شرایط جدید و نیز آشنایی با جمع علما و شاگردان فرهیخته، کار را منضبطتر میکنند و همان تفسیر را با رویکرد نظامندتری ارائه میکنند. در المیزان مباحث روایی کاملاً تفکیک و مهندسیشده میشود، ابتدا استظهارات قرآنی بیان میشود، مباحث دیگر اعم از بحثهای علمی و روایی مستقلاً طرح میشود و با یک نگاه عالمانهای تعیین تکلیف میشود که برای مثال فلان روایت آیا تفسیری است یا غیر تفسیری است و اگر غیر تفسیری است، آیا قابل قبول است یا خیر. این نگاه طبیعتاً محصول رشد و پیشرفت روش تفسیری علامه و سبک و سیاق ایشان در المیزان است.
وی در ادامه افزود: روشی که علامه بهصورت نظری در مقدمه بیان میکنند و تا حدی در کتاب شریف قرآن در اسلام بیان میکنند، با آنچه دیگران در مقام نقد یا دفاع در معرفی این کتاب عرضه کردهاند، فاصله دارد و بنده با مطالعاتی که داشتم و مقالهای که در اینجا تحتعنوان روششناسی تفسیر اجتهادی قرآن محور بهعنوان روش معیار ارائه دادهام، در واقع خواستهام همان روش تفسیر قرآنبهقرآن علامه را با یک تذکر و با یک نکتۀ تکمیلی در تبیین روش بیان کنم.
این پژوهشگر و استاد حوزه در ادامۀ سخنان خود پس از بیان نقد و نظر علامه در باب روشهای موجود تفسیری، روش معیار خود علامه را اینگونه بیان نمود:
با توجه به نقدهایی که مکرر به رویکرد ظاهرگرایی در تفسیر قرآن، مخصوصاً در آیات اسماء و صفات و… وارد است، چارهای نیست که بحث و بررسی علمیتری، فراتر از راه ظاهرگرایی انجام شود و در اینجا دو گزینه مطرح است، گزینۀ اول اینکه قرآن را به علم تفسیر کنیم، که همان مشکل تطبیق و تحمیل ایجاد خواهد شد، گزینۀ دوم که ایشان تعدیل و تفسیر میکنند و تعریف مناسبی از آن ارائه میدهند، تفسیر قرآنبهقرآن است. مراد ایشان از تفسیر قرآنبهقرآن، آن تفسیری که محمد امین الشنقیطی در اضواءالبیان فی ایضاح القرآن بالقرآن دارد، نیست یا تفسیری که دیگران با این عنوان دارند، تفسیر قرآنبهقرآن علامه همان طور که خودشان اشاره میفرمایند، تنها روش تفسیر است و همۀ گامهای تفسیر در این روش خلاصه میشود، اما تفسیر قرآنبهقرآنی که دیگران گفتهاند، عنوان گام اول است و گامهای بعدی آن تفسیر قرآن به سنت، تفسیر به عقل و… است. دقت کنید که آنچه علامه با این عنوان تعبیر میکنند قاعدتاً باید بازتعریف شود و حتی تعبیرش هم به نظرم اصلاح شود که آن را لزوماً ایهام نکند.
به نظر میرسد اول اینکه، در بحث علمی روش قرآنبهقرآن با تعریف بسیط آن، چندان کارآمد نیست؛ بنابراین دیگر مدعیان آن، این روش را گام نخست در تفسیر دانستهاند، نه روشی تام و دوم، این روش بسیط از نگاه مقاصدی، قدرت ورود به عرصههای نوین مقاصد قرآن با نگاه به نیازها و انتظارات و نظام پرسشهای زمانه و تولید علم را ندارد. از این منظر،مناسب است تعریف جدیدی از دیدگاه علامه متکی بر مشی عملی ایشان ارائه شود که کارآمدی نظریه، اثباتپذیرتر و اجزای آن قابلدفاعتر دیده شود. در این راستا به نظر میرسد روش مدنظر علامه با توجه به ادبیات امروزی، همان روش تفسیر اجتهادی با محوریت قرآن است. تعبیر بنده، قرآنمحوری است. با این تعبیر، تفسیر قرآنمحوری میتواند منابع فرعی تفسیر را هم پوشش دهد و جایگاه آنها حفظ شود.