رویکرد به تحلیل عاشورا کربلا از خردورزی فلسفۀ دینی آغاز میشود. اینکه «چه نیازی به عاشورا کربلا است؟» وامدار این پرسش است که «چه نیازی به اصل امامت است؟» و این نیز بهنوبۀخود در زیرمجموعۀ «چه نیازی به دین انبیایی ـ دیانت علوی است؟» طرح و تحلیل میشود.
اهتمام به پردازش مدلِ مفهومیِ الگوی دینشناخت پیشرفت و پیشرفتشناخت دین از مبانی فلسفۀ دینی آغاز میشود تا در اولین گام به مقولۀ انتظار از دین پرداخته شود، به اینکه آیا انتظار مدیریت همهجانبۀ رشد ـ توسعه انتظار بایستهای از دین است؟ عیارسنجی چندوچون جنبش معاصر احیای فکر دینی و سطح کوشایی در پردازش اندیشۀ دینشناخت پیشرفت (رشد ـ توسعه)، اندیشۀ جمهوری اسلامی و اندیشۀ مدیریت هندسۀ قدرت جهانی، تابع گستره و ژرفای خودآگاهشدۀ آن نیاز و انتظار است.
رویکرد به اصل امامت و عینیتهای رخدادۀ تاریخی آن، چونان عاشورا ـ کربلا، در مساحت تازۀ انسان جدید، جهان اجتماعی جدید و دانش جدید، از خاستگاه فلسفۀدینی آغاز میشود و سپس نوبت به پردازش فلسفی، کلامی و آنگاه فقهی و سپس حاکمیتی میرسد. کانون این تحلیل نیز این نگرش است که جزئی از ساختار تحلیلی فرانیاز انسانشناخت رشد، فرانیاز الگوی عینی رشدنگر مدیریت موقعیتهای گوناگون زندگی است. این خواهانیْ ماهیتی بیرونِ دینی دارد. ادیان و مکاتب گوناگون زیستی در نگاه این عیار نقد و مقایسه میشوند.
اولین شاخصۀ دینداریْ نیاز به دین و اولین شاخصۀ قرآنی بودنْ نیاز به قرآن و اولین شاخصۀ علوی بودنْ نیاز به امامت و اولین شاخصۀ حسینی بودنْ نیاز به امام حسین (ع) و سنت زیستی اوست.