1:49 بعد از ظهر
31 اردیبهشت 1403

بر خویش

ای خدای کویر و کوهستان

خدای خلوت و جلوت

تو، تنهاترین «من» بودی.

و تو نزدیک‌ترین «من» بودی.

و تو رساترین «من» بودی،

ای «من» اول و آخر،

ای «من» ظاهر و باطن،

ای «من» سحرگاهی.

من در آستانه ایستاده­‌ام.

و اینک چشم‌­ها و قلب و پاهای من، در دست‌­های من

این رهگذر آفتاب

این به تمامی نیایش.