دین انبیایی بر رسم فلسفۀ دینْ رسول میخواهد و عینیت زیستی زندگی رسول را برای ترجمان عینی زیستمانی و نیز راهبر عینی آیندهنگار میخواهد. دینپژوهی را در وحی و سنت انبیایی و اولیایی میدانیم. رسم زیست مصطفایی در پیچیدهترین میدانهای ممکن زندگی فردی، اجتماعی، تمدنی و زیستمانی جنسی از رسم حمد را دارد که مصطفی میشود و اوجی از تجربۀ وجودی را دارد که خاتمالانبیاء میشود تا این تجربه رخ دهد که در جهانهای پیچیده چونان عصر تجدد و پسامدرن چگونه میتوان در جنس زندگی رسم حمد داشت، امین مردمان بود، لایق حقیقت فراعقل بود و آفریدگار عینیت آیندهنگار شد و در متن عینیت رسالت خود امامت فراروانشناخت، فراجامعهشناخت و حتی تمدنی داشت؟ نزدیکترین معادل معنایی با خاتم نبوتْ مقولۀ آفریدگاری معیار تمدن است.
رسول بزرگ به میان میآید، یک اتفاق وجودی! و اوجی وجودی در متن عینی عینیتْ دربرابر آن جریانهای سیاه پیچیدۀ شرک و کفر در عینیت تاریخ یک خط معین زیستی اصیل میگیرد. زیستِ بر رسم محمدِ امینِ مصطفایِ خاتمْ آموزگاری امکان شیعۀ محمدی شدن است. میتوان واقعیواقعی در خط محمد مصطفی زیست. باید در جستوجوی جنس زندگی عینی آن معلم معیار بود که چگونه لایق رسالت میشود، آنهم در اوج آغاز اتفاق پختگی با نقطهها و اتفاقات تربیتی وجودی. به خویش و در خویش فرصت تولد محمد را دهیم. با رحلت رسول، این پرسش برجسته میشود که چگونه میتوان علیرغم همۀ رخدادهای سیاه جاری در زندگیها اتفاق تازهای برای خویش بود؟