5:57 بعد از ظهر
6 آذر 1403

فاعلیت تغییر و تحول با سوره نساء

در سلسله‌نشست‌های منظومۀ تفسیر هدی که در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) برگزار شد، ادامۀ مباحث تفسیر سورۀ نساء با محور کلی «زیستمان و مدنیت فراجنسیتی کانونی در الگوی تحول» در دستور هم‌اندیشی اعضای این گروه‌پروژه قرار گرفت.

راهبر نشست جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد آکوچکیان بیان کرد: سورۀ نساء، یک ماتریس سه ضلعی در خویش دارد. اولین ضلع ماتریس، فاعلیت تغییر و تحول است:

1. سوره نساء، سورۀ فاعل تغییر و تحول است. برش‌های این سطوح فاعلی:

1.1. چونان همۀ سوره‌های قرآن کریم، واحد مبنا، زیستمان انسانی است که با سه نمایۀ مرکزی ایمان، عمل صالح و تقوا، نقطۀ کانونی حیث زیستمانی فاعلیت تغییر و تحول را برای تمهید سطح عمل‌کنندگی استراتژی در اجرا تمهید می‌کند. بدین‌روی در این سطح بودگی انسانی، هستومندی آدمی مخاطب است و انتولوژی انبیایی بر این مبنا قوام می‌گیرد.

2.1. دومین حیث کنشگری و فاعلیت تغییر و تحول با سورۀ نساء، نهاد خانواده، لحاظ جنسیت به‌مثابۀ نهاد واسط میان دو فاعلیت فردی و اجتماعی است.

3.1. سومین سطح فاعلیتی سورۀ نساء، فاعلیت نهاد کلان اجتماعی است که در دو بخش دولت ـ ملت، ایفاگر عمل توسعۀ ملی است که در این صف، فراخوانی اصیل سوره تأکید بر الگوریتم پس‌کاوی یا پالایش زیستمانی و علم‌الاجتماعی این نهاد اجتماعی است.

4.1. چهارمین سطح فاعلیت تغییر در سورۀ نساء، فاعلیت مقابله‌ای با جریان‌های مهاجم دوره‌های گوناگون اجتماعی و تمدنی است.

فاعل استراتژی در اجرا با سورۀ نساء دارای چهار برش از سطح فاعلیت جهادی تا فاعلیت زیستمانی است. این‌چنین فاعلِ چهارلایه‌ای، فاعل تغییر و فاعل تحول تمدنی است. این نگرش بر آن است که کانون مدیریت استراتژی، فاعل عمل‌کنندۀ استراتژی است.

2. ضلع دوم این ماتریس تغییر و تحول، برشی است که آن فاعلیت تغییر و تحول را در ضمن یک الگوی دیالکتیکی و چرخشیِ نظر و عمل معرفی می‌کند. از این چشم‌انداز نیز می‌توان، سطوح این الگوی راهبرنده را با سوره دریافت:

1.2. سطوح دست‌کم پنج‌گانۀ پارادایمی، نظری و جهان‌بینی که از بنیان فلسفۀ دینی آغاز می‌شود و تا هستی‌شناسی و انسان‌شناسی الهیاتی، معرفت‌شناسی و فلسفۀ دانش‌های مبنای تحول و نیز تا روش‌شناسی ادامه می‌یابد.

2.2. جریان آن پایه‌های پارادایمی در نظام‌پردازی‌های مطلوب که می‌تواند ویرایش تفصیلی‌تری را از چند وجه نظر مضربی برای سورۀ بقره معرفی کند.

3.2. مدل‌پردازی‌های مفهومی و عملیاتی می‌تواند در تناسبات سازوکاری با سطوح یادشدۀ فاعلیت تغییر بر‌آید و در عمل دو فرآیند نظام‌شناسی دین‌شناخت پیشرفت و نظام‌سازی توسعه‌ای را با لحاظ حیث استنادی به سورۀ نساء جهت بخشد.

3. ضلع سوم این ماتریس، در برآیند دو ضلع پیشین ماتریس یادشده می‌تواند بخش‌های حداقل شش‌گانۀ سازوکار پیشرفت را در افق نظام تنزیل آشکار سازد تا داعیۀ ظرفیت اقتدار توسعه‌ای قرآن کریم با نمایندگی سورۀ نساء بر کرسی عینیت نشیند.