2:30 بعد از ظهر
31 اردیبهشت 1403

نقد کتاب «نظریه‌سازی دینی در علوم اجتماعی با تطبیق بر جامعه‌شناسی خانواده»

کرسی ترویجی گفتمان انقلاب اسلامی با موضوع نقد کتاب «نظریه‌سازی دینی در علوم اجتماعی با تطبیق بر جامعه‌شناسی خانواده» نوشتۀ دکتر حسین بستان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه‌ حوزه و دانشگاه، در تاریخ ۱۰ بهمن در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد. این نشست با حضور رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) و آقای دکتر باقر طالبی دارابی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، به‌عنوان ناقدان این کتاب تشکیل شد.

جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر حسین بستان، اظهار کرد: تدوین این کتاب با این هدف انجام شد که دانسته شود اگر مدل علم دینی در حوزۀ خانواده اجرا شود، به‌لحاظ روشی چه نتیجه‌ای را در پی دارد؟ باید بین مدل انتزاعی و انضمامی تفکیک قائل شد؛ زیرا وقتی از متون دینی به یک مدل برای نظریه‌سازی گفتمان اجتماعی می‌رسیم، در واقع به گزاره‌های عام و کلی رسیده‌ایم؛ همانند اینکه فلان عامل در طلاق مؤثر است. مدلی که از این گزارۀ کلی به دست می‌آید، مدل انتزاعی نامیده می‌شود؛ اما مدل انضمامی مدلی است که می‌توان آن را در شرایط کنونی و منطبق با واقعیات‌ اجتماعی در نظر گرفت. همچنین به ویژگی‌های فردی همسران مانند ویژگی‌های اعتقادی، اخلاقی، دانشی و رفتاری که در خانواده مؤثر هستند و نیز به دستۀ دیگری از عوامل اجتماعی که فراتر از خانواده هستند مانند آموزش، تربیت و حمایت قانونی، پرداخته شده است.

وی ثقل کار خود را در تولید نظریه، نه قیاسی، بلکه استقرایی دانست و تصریح کرد: گزاره‌هایی که استخراج می‌‌کنیم ناظر به واقع هستند و از اینجا تبیین بیرون می‌آید. در شش مدل نیز سؤالات تقسیم‌بندی شده‌اند؛ ضمن اینکه تبیینی یا تفسیری بودن اثر نیز نفی نشده است. همچنین سؤال ما در این کتاب، چرایی بی‌ثباتی خانواده است که روش ما در دنبال‌کردن گزاره‌ها را تعیین می‌کند.

در ادامۀ این نشست، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) به نکاتی در نقد محتوای کتاب پرداخت که به گزیده‌ای از آن اشاره می‌شود:

ورود میان‌رشته‌ای ایشان به نظریه‌پژوهی و نظریه‌شناسیِ دین و جامعه‌شناسیِ خانواده اقدامی ارزنده است. حال آیا نویسنده تحولی را در ساختار نظریه‌شان ایجاد کرده‌اند یا خیر؟ آیا رویکرد پارادایمی داشته‌اند؟ در چشم‌انداز مدل اسلامی خانواده به نظر می‌رسد که نویسنده در حوزۀ زنان، مدل خاصی دارند؛ اما اصول صریحی را دربارۀ آن به دست نداده‌اند.

تدوین نظریۀ دین‌شناخت دربارۀ جامعه و تغییر اجتماعی در ایران باید در راستای حوزۀ اندیشه‌پژوهی پیشرفت صورت بگیرد که در این کتاب مدنظر قرار نگرفته است. بحث دیگر دربارۀ فرانظریه است که در این راستای بررسی، تحلیل و توصیف نظریه، اهمیت زیادی دارد. فرانظریه، در واقع فلسفۀ نظریه است؛ اما با پارادایم این‌همانی ندارد. فرانظریه، مطالعۀ نظام‌مند ساختار نظریه‌های موجود است؛ ولی در متن این اثر تفکیک روشنی میان فرانظریه و پارادایم وجود ندارد و بازاندیشی هنجاری فرانظریه نیز مدنظر قرار نگرفته است.

همچنین تعریفی اولیه از متاتئوری ارائه شده است، سپس به پارادایم اشاره شده و تعریف روشنی از متاتئوری بیان نشده است؛ در حالی که باید ابتدا این کار انجام شود و بعد به سراغ ساختار فرانظریه رفت. ابهام در شکل گذار از ساختار پارادایمی به‌سمت منطق انضمامی از دیگر مواردی است که مختصر بیان شده و تحلیلی جامعی از آن ارائه نشده است. در مجموع، توضیحی وجود ندارد که چرا فرانظریه به پارادایم ارجاع شده است و در حوزۀ گزاره‌ها نشان داده نشده است که چگونه از مدل نظری به عملیاتی می‌توان رسید. نویسنده در حوزۀ مدل نظری، بدون توجه به روش قیاسی، از بخش گزاره‌ها به‌سمت مدل نظری رفته‌ است.

بهتر بود با توجه به اینکه در متن از منابع معرفت سخن رفته است به‌جای کلمۀ دین از کلمۀ وحی استفاده می‌شد و برای اینکه نسبتی بین پارادایم و مدل ایجاد شود، لازم بود تا در مقدمه به مبانی فلسفی دین نیز توجه شود.

جناب آقای دکتر باقر طالبی دارابی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب نیز اظهار کرد: هرکدام از ما پیش‌فرض‌هایی در ذهنمان داریم که آن‌ها را از محیط خانواده، اجتماع، مطالعات یا شخصیت‌های مقتدر دریافت می‌کنیم؛ اما به‌طور صریح مشخص نشده است که پیش‌فرض نویسنده مبنی بر اینکه دین می‌‌تواند در جامعه‌شناسی، نظریه‌ای ارائه کند، ناشی از چیست؟ آیا ناشی از گفتمان انقلاب اسلامی، تعالیم رهبر انقلاب، مطالعات شخصی نویسنده است یا…؟

در این اثر، بیشتر از یافته‌ها، تحلیل‌ها و منابع غربی استفاده شده است و هیچ‌کدام از این سه، از اندیشۀ دینی استخراج نشده‌اند. نویسندۀ اثر، در درون جامعه‌شناسی تفهمی، اندیشه می‌کند، اما از روش تبیینی استفاده کرده است؛ در حالی که تبیین در درون جامعه‌شناسی تفسیری قرار نمی‌گیرد؛ زیرا فقط باید وابستگی بین متغیرها و میزان معناداری را نشان داد. نویسندۀ اثر به‌عنوان کسی که در حوزۀ علم دینی نظریه‌پردازی می‌کند، باید توضیح دهد که آیا صرفاً بر اساس اسلام یا همۀ ادیان آسمانی ‌به‌دنبال توضیح علم دینی است. حتی در اسلام، گفتمان‌ها و مذاهب زیادی وجود دارد که هر کدام می‌تواند نظریه‌پردازی علم دینی را دچار چالش کند. بنابراین باید توضیح داده شود که نظریه‌پردازی در حوزۀ علم دینی، قرار است که دقیقاً مبتنی بر کدام زیرساخت‌ها اقدام کند تا بتوان نظریه را به‌خوبی در بافت اسلامی تبیین کرد.