استاد راهبر نشست گروه گفتمان و هنر، دکتر احمد آکوچکیان، در تبیین هویت گفتمانی هنر گفت: هایدگر در آغاز خطابهاش از فلسفه چنانکه از ارسطو در اخلاق نیکوماخوس آموخته بود «همچون والاترین و ارجمندترین شیوۀ اندیشه به هستی» یاد میکند و آن را «اصل اصیل فردیت» مینامد. دکتر آکوچکیان، استاد راهبر گروه پژوهش گفتمان و هنر، پساز بیان این مطلب گفت: هایدگر «دانایی» را به شیوۀ افلاطون و ارسطو والاترین وجه وجودی انسان میخواند، اما کمی بعد با اشاره به اهمیت پرومتئوس برای یونانیان، که او را نخستین فیلسوف میانگاشتند، از قول آیسخلیوس میگوید که دانایی بارها ضعیفتر از ضرورت است؛ یعنی تمامی دانش ما از چیزها سرانجام جایی دربرابر امری فراتر از قدرت قرار میگیرند. آنجا دانایی و فلسفه با بزرگترین چالشها روبهرو میشوند، جایی که یگانۀ قدرتْ چیزی جز آشکارگی هستی نیست. فلسفه که هم دانایی و هم زندگی است، آن قدرت و برندگی خود را از دست میدهد. با از میان رفتن پایگاه قدیم راه گشوده میشود تا جایگاهی تازه برای Techne پدید آید. حکمت الهیاتی خاستگاهی است در برابر این تفسیر از Techne بهعنوان ساختن چیزها و سروکار داشتن با چیزهای «آماده در دست» (که در اوج، تنها هنر، بهمثابۀ صنعت و پیشه و فاعلان آنْ هنرپیشه و نه هنرمند دانسته میشود) فراخوان تبدیل این کوشش صنعتی به تجربۀ زیستمند اگزیستانسیال چونان امری والا میشود، امری که قادر است هستی را آشکار کند. به اینگونه مرز هنر از صنعت معین و بالغترین سطح گفتمانی تجربۀ زیست دینیْ «تجربۀ هنری» دیده میشود.