ای خدای کویر و کوهستان
خدای خلوت و جلوت
تو، تنهاترین «من» بودی.
و تو نزدیکترین «من» بودی.
و تو رساترین «من» بودی،
ای «من» اول و آخر،
ای «من» ظاهر و باطن،
ای «من» سحرگاهی.
من در آستانه ایستادهام.
و اینک چشمها و قلب و پاهای من، در دستهای من
این رهگذر آفتاب
این به تمامی نیایش.