در این کتاب که در سال 1388 چاپ شده است، تلاش بر این است که با بنا گذاشتن یک بنیان معرفتشناختی، یک نگاشت راهبردی از شیوۀ شکلدهی به مدرنیتۀ ایرانی در عرصۀ حوزههای تولید دانش و بهطور گزینشی در نرمترین حوزۀ علوم انسانی، یعنی نظام آموزش عالی هنر ارائه شود.
نظریۀ درونزای «اندیشۀ ترقی» بر بنیان سه اصل هویتی «ایرانیبودن»، «اسلامیبودن» و «تازهشدگی و مدرنیته» برآمدنی است. این منظر، بهویژه در نسبت با بنیان دینشناختی نظام و در تداوم جنبش احیای اندیشۀ دینی با رویکرد مدیریت آینده، خاستگاه معرفتشناختی نظام جمهوری اسلامی را در «تفقه در دین» نشان میدهد. «تفقه در دین» فهم جامعنگر و نظاموارۀ آموزههای دین، معطوف به آرمان رشد و بر مدار آن، پرداخت الگوی مدیریت تغییر جامعنگر تمدنی تا مرحلۀ خودتوانمندی قسطمدار و داناییبنیاد جامعۀ دینی است. در این راستا، این خاستگاه بازخوانیشده، رهنمون ما به بازخوانی اندیشۀ ولایت فقیه بهمثابۀ «گفتمان مدیریت راهبردی تحقیق و توسعۀ جامعنگر تفقه در دینمحور» است. بنیان معرفتشناختی درونزایی اندیشۀ اقتدار توسعهای علم، بهطور خاص در فضای میانرشتهای اندیشۀ دینی و فکر ترقی در نظام جمهوری اسلامی، رقم میخورد و به اینگونه ایدۀ «مهندسی فکر دینی» در بستر «تفقه در دین» میتواند زیرساز «گفتمان درونزای توسعۀ داناییمحور» قلمداد شود. نهادهای تولید دانش بر اساس این رویکرد، صف پیشاهنگ پرداخت الگوی درونزا و خودویژۀ تحقیق و توسعه ملی شناخته میشوند تا در چارچوب الگوی جامع دانش تمدنی و با بازخوانی مأموریت خویش در پرداخت الگوی مزبور، دانش تکاپوگر فرآیند توسعه ملی را به دست دهند. اقتدار توسعهای علم در گرو کارآمدی نهاد تولید دانش ایرانی در تولید «دانش توسعهای» است. این مهم نیز در «نظام توسعۀ علم و فناوری» یا «نقشۀ جامع و ملی علم و فناوری» هدایت میشود. در واقع نقشۀ جامع علمی، منشور دانش مبنای اقتدار ملی است که اصول راهبردی و سند مرجع اقتدار علمی در گفتمان تحول توسعهای ـ تمدنی نظام جمهوری اسلامی را پیشنهاد میکند.
چرایی و چگونگی دانشگاه امروز ما، با جریانبخشیدن آرمان توسعۀ ملی در آخرین قرائت از دانشگاه جدید تعریف میشود. ما ایرانی هستیم و آرمان توسعۀ جامعنگر را میطلبیم و دانشگاه باید بتواند مولد دانش تکاپوگر این آرمان باشد و هدف برگزیده را به نظام انسانی ـ مدیریتی کشور ارائه کند.
کتاب در بخش اول خود، با تبیین بنیان اندیشهای اقتدار توسعهای یا گفتمان توسعۀ داناییمحور و نیز ضرورت و جایگاه جنبش معرفتشناختی در عرصۀ نظام آموزش عالی، به بنیانگذاری اندیشۀ مبنای مأموریت توسعهای نهاد ملی دانش تمدنی یا «علم، فناوری و هنر» میپردازد و در راستای آن، نقشۀ جامع علمی یا سند راهبردی توسعۀ علم، فناوری و هنر و بهتعبیری «الگوی راهبری راهبردی فرآیند تولید ملی دانش برای توسعه» پیشنهاد میشود.
در بخش دیگر کتاب، از یک نمونه دانشگاه مأموریتگرا، با ایدۀ پیشنهادی (برای مثال دانشگاه هنر اصفهان) سخن میرود و در ذیل آن، سند مأموریت یک دانشکده مأموریتگرای دانش تمدنی در افق ملی و بهتعبیر دیگر، یک نمونه سازمان آموزشی یک دانشگاه در سطح دانشکده و بهصورت عملیاتی (برای مثال دانشکده هنر ادیان و تمدنها) برای ملاحظۀ امکان عملی تحقق ایده راهبردی پیشنهادی، در دید گذاشته میشود. نقشۀ جامع علمی دارای چهار نگاشت و بهتعبیری درستتر، دارای چهار سطح مطبق بر فراز یکدیگر است:
۱. در بنیان «نگاشت یا سطح ادراکی» است که همان مبانی نظری و بهطور خاص معرفتشناختی نقشۀ جامع ملاحظه میشود؛
٢. دومین لایه، «نگاشت نهادی» است که به نظام راهبردی تولید علم توجه دارد و در قالب نظام مأموریت سطوح گوناگون مدیریت دانش ـ از سطح ملی تا سطح طرح رشته و نظام دروس ـ طراحی می شود؛
٣. «سطح و نگاشت دانشی» در معرفی رشته و معرفی دروس و بهطور خاص فرآیند دانش و مضمون دروس و نیز نظام تحقیقات نهادهای دانش و رشتهها و دروس شکل میگیرد؛
۴. و «نگاشت فرهنگی ـ تحقیق و توسعهای» که کارکرد تحقیق و توسعهای نقشۀ جامع علمی را بهمثابۀ بخشی از مهندسی فرهنگ توسعه و فرآیند تحقیق و توسعه نشان میدهد.